عوامل شکست چپ در انتخابات پارلمانی
داکترآرین داکترآرین

یک باردیگر اهمیت و ضرورت اتحاد همه نیروهای چپ و مترقی در یک جبهه وسیع، فراگیر ومتحد تاکید میگردد.  تشکیل جبهه نه تنها از ضرورت تحکیم همبستگی چپ در مبارزه علیه دشمن مشترک که بنیادگرایی و افراطیت است ناشی میشود،  بلکه از زمینه های مشترکی که بانظریات اجتماعی – اقتصادی وسیاسی دارند نیز برخاسته است.

همگان آگاه اند، بیست سال است که غارت،  جنایت و فساد بنیادگرایان در میهن ما سایه افگنده و هر اندیشه و رفتاری که به فکر و میل خودشان نبوده و در افکارتاریک آنها نگنجیده مهر کفر و الهاد خورده وآنرا ضد فرهنگ اسلامی معرفی نموده اند، که لبه ای تیز تیغ تاریک اندیشان بیشتر متوجه نیروهای چپ و مترقی بوده است و آشکارا در میدان نبردعلیه چپ ترقی خواه قرار گرفته اند و دراین راستا از تجربه غنی تاریخی نیز برخوردار بوده که اکثرا به کامیابی های چشم گیری دست یافته اند، نتایج بدنام ریاست جمهوری و انتخابات سرتاپا تقلب پارلمانی و راندن دردناکی چپی ها از کارزار انتخاباتی شاهد این واقعیت است، بنیاد گرایان نه تنها از تشکیل جبهه چپ جلوگیری نمودند، بلکه چپی ها را در بعضی موارد بجان هم انداخته و از آن در جهت اهداف خویش بهره گیری نمودند و در نتیجه نفاق میان نیروهای چپ بود که تقلب آشکار در انتخابات با بی پروایی بی سابقه ای صورت گرفت.

اگر نیروهای چپ به ابعاد خطرناک این فاجه که در مرکز آن بنیادگرایی دینی و افرطیت مذهبی قرار دارد و هر روز دامنه اش وسیع تر می شود پی نبرند و جبهه نیرومند چپ را تشکیل ندهند، روزگار چپ از این هم بدتر میشود.

بنیادگرایان در دستگاه دولتی تا بالاترین سطوح  مواضع بسیارکلیدی را در دست گرفته اند و با تمام امکانات خویش بخاطر حفظ قدرت شان از این سیستم فاصد دفاع مینمایند و در این روند بی بندوبار،  غارت مردم هر روز شدت می یابد و جیبهای فسادپیشگان پر تر میشود، فشار و محرومیت های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بردوش و بالای محرومان جامعه سنگین تر گردیده و صدای میلیونها انسان گرسنه به گوش غرق شدگان دریای زر و مست شدگان قدرت نمی رسد.

بجا خواهد بود تا این جملات را جدا جدا و در تمام ابعادش مورد بررسی قرار بدهیم، تا عوامل شکست چپ و سیاست های بنیادگرایان دینی و افراطیون مذهبی و تروریزم را در رابطه به نیروهای چپ وطن پرست به بهترین شکل آن آشکار سازیم.

تحلیل و تجزیه وقایع و حوادث دهسال اخیر که به اصطلاح حاکمیت، قانون و دموکراسی وجود دارد، شیوه های عمل کرد آن و اهداف آنها را آشکار میسازد، بنیادگرایان با دست یازیدن به هر وسیله و بهرگیری از هر امکان برای جلوگیری، محو و یا لااقل کند ساختن روند رشد دموکراسی و نیروهای چپ در خارج و داخل کشور فعال اند. آنها با برگزیدن چنین تاکتیک ها و استراتیژی، از یکطرف با ناتوان ساختن و ضعیف نمودن چپ، میتوانند به فساد، قاچاق و غارت و دیگر اهداف تبهکارانه خویش سهل تر برسند و از جانب دیگر حرکت بسوی آماج های مترقی و مردمی و ریفورمهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی که مردم افغانستان سالهاست انتظار آنرا دارند و با آنان وعده داده شده است، سد میشوند و یا امکان تطبیق این اصلاحات را تا حد سفر محدود مینمایند.

اجزا و عناصر و شگردهای رنگارنگ این تاکتیک ها و شیوه های عمل آنان را که در تضاد با منافع ملی و در جهت اصلی جلوگیری از رشد نیروهای چپ قرار دارد میتوان بصورت زیر نشان داد:

1.    پائین آوردن اعتبار و نفوذ نیروهای چپ و روشنفکر و دور نمودن آنان از صحنه ساست.

نقطه مرکزی تاکتیک های تخریبی بنیادگرایان و افراطیون و تروریزم را برای محو جنبش چپ همین مسله تشکیل میدهد، بنیادگرایان از تجارب حال و گذشته خویش میدانند یگانه نیروی که علیه غارتگری فساد پیشه گان داخلی و خارجی قرار میگیرد چپی ها اند و تنها نیروی چپ توانائی سازمان دادن و بیداری مردم را داشته و میتوانند که توده ها و همه زحمتکشان را منسجم و آماده مبارزه بخاطر دموکراسی و برضد فساد و تروریزم نمایند، با وجود آنکه بنیادگرایان بخاطر تقسیم بیت المال، غارت و لیلام افغانستان برای بدست آوردن سهم بیشتر باهم مخالفت های دارند، اما جهت مبارزه با نیروهای چپ بطور هماهنگ و یک صدا و یک دست عمل مینمایند.

2.    ناتوان ساختن چپ از راه نفاق افگنی.

بنیادگرایان متاسفانه تا هنوز توانسته اند از نقاط ضعف نیروهای چپ بهره برداری نمایند، با بهره گیری در زمینه انحصار طلبی و خود محوری، با بزرگ گردن و دامن زدن به اختلاف نظرهای فرعی، شدت دادن به سؤظن های متقابل، خواسته و توانسته اند تا از تشکیل جبهه چپ جلوگیری نموده و چپ را ضعیف نگاه دارند.

3.    تبلیغ و تخریب نیروهای چپ.

یکی از مهمترین و موثرترین طریقه های مغشوش ساختن فکر مردم تخریب نیروهای چپ است که از مطبوعات و امکانات دست داشته شان در خارج و داخل کشور با رشوه و زور بصورت وسیع استفاده مینمایند، بنیادگرایان امروز در افغانستان امکانات نسبتا وسیعی را در اختیار دارند و بخش مهمی از شیریانهای حیاتی اقتصادی کشور را بطور نامشروع غضب نموده و در دست گرفته اند، که با استفاده از این امکانات تا به حال توانسته اند مردم را گنگس و گول نموده و از راه مبارزه حقیقت و عدالت خواهی آنان را منحرف سازند، یک تعداد از اشخاص وطن پرست و ملی را دور از میدان سیاست و خدمت به مردم نگاه داشته و گروهی از نیروهای چپ را فلج کرده اند.

4.    جلوگیری از اصلاحات دموکراتیک در جهت دگرگونی های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی.

تلاش بنیادگرایان دینی و افراطیون مذهبی برای جلوگیری از ریفورمهای دموکراتیک بطور مشخص تلاش بخاطر عقب نگهداشتن فرهنگ، اقتصاد و مناسبات اجتماعی و ضربه زدن به آن اقدامات است که بسود توده های محروم و فقیر جامعه میباشد، بنیادگرایان از یک طرف با فراهم ساختن زمینه های بی امنیتی و بی ثباتی، تروریزم و انتحار، بخاطر جلوگیری از پیشرفت صنعتی کشور میکوشند تا برای سرمایه داران داخلی و خارجی در بخش تجارت و زراعت وحشت ایجاد نمایند و محیط را برای سرمایه گذاری آنان نامساعد بسازند و از جانب دیگر افغانستان را به واردات کالای خارجی آنقدر وابسته نمایند که در صورت قطع واردات به سختی نفس بکشد و کوشش میگردد تا میهن ما برای همیش یک کشور وابسته و فقیر باقی بماند.

5.    دور ساختن نیروهای چپ مترقی از دوستان بین المللی و احزاب چپ ودموکرات در جهان.

یکی از روشهای خطرناک دیگر جداکردن چپ از جنبشها و تضعیف روابط آنان با دوستان بین المللی و جهان خارج است. بنیادگرایان در طول دو دهه حاکمیت شان در افغانستان بعد از نصب شدن و غضب نمودن مقامات کلیدی حکومت، پارلمان و قضا، با بهره گیری از هرامکان، از هر تقلب و تزویر و دروغ سازی بدون سرافگندگی کوشیده اند تا تاریخ و اهداف کنونی وطن پرستانه ای چپ را جعل نمایند و کشورهای خارجی ذینفع و ذیدخل در قضایای افغانستان را نسبت به چپ در شک و تردید نگهدارند.

6.    معرفی نیروهای چپ، بمثابه نیروهای غرب ستیز و دین ستیز.

بنیادگرایان که میکوشند بر اعمال ضد انسانی خویش پرده استتار بکشند تا راحت تر به جنایات خویش ادامه داده همواره کوشش نموده اند تا نیروهای چپ را غرب ستیز معرفی نموده و غرب را با نیروهای چپ مقابل بسازند، در حالیکه مشکلات و معضل افغانها با غرب، تاریخ و پیشینه ای پیشتر از ظهور چپ دارد و معضله امروزه نیست که ما آنرا در طول چند دهه اخیر پیدا کرده باشیم و این هم بخاطری است که کشورهای استعماری برای بعضی ممالک عمران وآبادی را بوجود آورده اند، اما سیر حوادث در کشورما طوری گذشته که مردم ما همیشه ظلم، ستم و بیعدالتی های آنان را کشیده اند و به همین دلایل گوناگون بود که غرب ستیزی نه تنها مورد استقبال نخبگان و روشنفکران جامعه افغانی قرار گرفت، بلکه زمامداران ترقیخواه افغان نیز از آن پشتیبانی نموده و بنابر شرایط همان زمان در روان جامعه ما نفوذ نمود. اما امروز زمانی دیگری است و شرایط آن نیازهای دیگری دارد و به باور من چپی های امروز، تنها به عنوان تاریخ به آن نگاه مینمایند و موضع خصمانه نسبت به غرب ندارند و بخصوص در وضع کنونی و روابط نوین بین المللی نمیتواند پایه و ریشه منطقی هم داشته باشد، آرزوی چپ تنها ثبات، صلح و سعادت مردم افغانستان است و پیاده نمودن ریفورمهای که غرب چندین قرن پیش به آن دست یافته و این حق مسلم مردم افغانستان میباشد.ضرور است تا آشکارا توضیح داد، که نیروهای چپ، دین ستیز نبوده، بلکه با دوکانداران دین در ستیز وجنگ اند با آنانیکه ازدین مقدس اسلام سواستفاده کرده وآنراوسیله سرکوب واستبدادعلیه مردم استعمال نموده ومینمایند.

7.    تلفیق دین و دولت و تصفیه چپ از دستگاه دولتی.

تلفیق دستگاه دولت و نهاد های افراطی مذهبی و دینی که در تاریخ زاده کثیف ترین و سیاه ترین اشکال دولتها بوده و زیر نام دین و خدا پرستی به ظلم و استبداد و نقض حقوق بشر پرداخته اند، یکی از اهداف مهم دیگری بنیادگرایان دینی و افراطیون مذهبی را تشکیل میدهد. اگر تا بحال توانسته اند مردم را فریب و به چشم زمان خاک بپاشند، ولی قادر نخواهند شد که به این اعمال برای همیش ادامه بدهند، زیرا تاریخ بیناتر و هوشیارتر از آن است که خیانت به حقیقت را تحمل کند و از جانب دیگر امروز دنیا بسیار کوچک شده و کوچک ترین خبر مانند "گرفتن پول مقامات ریاست جمهوری اسلامی افغانستان از کشور ایران" به سرعت برق در هرگوشه دنیا پخش و طنین افگن میشود.

به این ترتیب بصورت کل استراتیژی بنیادگرایان دینی و مذهبی را میتوان این طور ترسیم کرد:

§ هدف آنان در حد اکثر: تبدیل کامل دولت افغانستان به یک کشور نوکر، پر از فساد و جنایت، مرکز تروریزم و مواد مخدر و سرکوب نرم وطن پرستان و نیروهای چپ مترقی است.

§ هدف آنان در حد اقل: تضعیف کامل دولت افغانستان و تبدیل نمودن آن بیک کشور مزدور، بی روح و بی صلاحیت و تصفیه روشنفکران مترقی و چپ از دستگاه دولت میباشد.

طوریکه گفته شد به این نتیجه میرسیم که بنیادگرایان دینی و مذهبی با دقت حیرت انگیزی متوجه سرنوشت و فعالیت چپ بوده و دست بکار اند هر روز توطه میچینند و دسیسه میسازند و تا آنچه که توان دارند از اشکال تازه تر و دامنه دارتر، فریب کارانه و جنایت آمیز نه تنها علیه نیروهای چپ، بلکه بر ضد تمام مردم وبخصوص علیه مبرم ترین خواست زمان ما که تشکیل جبهه متحد و فراگیر چپ است، عمل مینمایند.

نیروهای چپ و مترقی!

تمام امید توده های محروم و اسیر و بی دفاع میهن ما بخاطر نجات دموکراسی وآزادی ومیهن و مردم، از چنگال تروریزم و بنیادگرائی بسوی شماست، تا این پیکار را بصورت مسالمت آمیز وبدون خشونت آغاز و به سرانجام برسانید، سازمانهای روشنفکری، عناصر آگاه وطن پرست، احزاب و نیروهای چپ طرفدار جامعه مدنی و حقوق بشر، تربیون های اجتماعی، جریانهای اصلاح طلب داخل حکومت، پارلمان و قضا، مطبوعات غیر وابسته، همه و همه بخاطر آینده وطن و نسل های بعدی آن در یک جبهه متحد با اقدامات مسالمت آمیز بخاطر تغییر این وضع شرم آور که هرروز رسوایی تازه ای را به جهانیان خبر میدهد، متوصل شوید، خاموشی چپ پشت کردن به تاریخ است و آنانیکی که به تاریخ پشت میکنند و حکم زمان را نادیده میگیرند هم به خودشان جفا نموده و هم به میهن و مردم شان بی رحمی و ظلم مینمایند./


November 3rd, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات